من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

چه خوش است
راز گفتن
به حریف نکته سنجی

که سخن
نگفته باشی
به سخن رسیده باشد...


💐امام حسین علیه السلام فرمودند:


✳️مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِی


هر که خدا را، آن‌گونه که سزاوار اوست، بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند 


(بحار الأنوار، ج 71، ص 183)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۲
rooholla jafary



لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد، دلم، دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ

های ! نپریشی صفای زلفکم را، دست

آبرویم را نریزی، دل

– ای نخورده مست –

لحظه دیدار نزدیک است


** مهدی اخوان ثالث **
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۶
rooholla jafary


می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم.

 

گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.

 

بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.

 

سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟

 

بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ 

فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۰۸
rooholla jafary


خدای  جانـــــم... 


گاهی پیامی ‌یا نگاهے دلم را میلرزاند ،


نجوای شیطان را میشنوم که کسی اینجـا نیست !


چطور باور کنم وقتی حضورت  را حس میکنم 


در را میبندم به روی  زلیخای نفسم !

و  پر میشوم از تو ......


 و عاشقے  بنده ات را میخری با لبخندی ..

 

دلـــــم گرم مهربانی توست...


مواظب ترم باشــــــــــ.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۷
rooholla jafary



✍ ..آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): یکی از ثروتمندان مشهد به نام عباسقلی خان، شبی با پسرش که فانوس به دست، جلو حرکت می‏کرد تا در شعاع نور فانوس، پدر دید کافی برای طی مسیر داشته باشد، قدم می‏زد.


🔸وقتی به جلو کاروانسرای خود رسید، به فرزندش گفت: پسرم! در وصیت نامه نوشته ‏ام و به طور شفاهی نیز به تو می‏گویم که وقتی من از دنیا رفتم، این کاروانسرا را خراب کن و یک مدرسه علمیه برای شاگردان امام صادق (علیه السلام) بناکن.


🔸پسرش ضمن پذیرفتن این وصیت، فانوس را به پشت سر پدر برد. در نتیجه پدر او نتوانست مسیر و راهش را درست ببیند؛ از اینرو ایستاد و گفت:


🔸فرزندم! نور باید جلو باشد تا راه روشن کند؛ نور فانوس که پشت سر من است، جلو را روشن نمی‏کند.


🔸فرزندش گفت: ای پدر! اگر نوری از پشت سر انسان بیاید به درد راه نمی ‏خورد؛ پس چرا وصیت می‏کنی که بعدا اینجا را مدرسه کنم؟پدرم! نور قبرت را از قبل بفرست.


🔸پدر او را تحسین کرد و گفت: مرا خوب نصیحت کردی!!!


🔸فردا صبح، پدر چند کارگر آورد و کاروانسرا را تخریب و مدرسه علمیه را بنا نمود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۰۰
rooholla jafary

‌ مادامى که سیب با چوب باریکش به درخت متصل است

همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند,

باد باعث طراوتش میشود 

آب باعث رشدش میشود 

و آفتاب پختگی و کمال میبخشد 

اما 

به محض منقطع شدن از درخت 

و جدایى از "اصل", 

آب باعث گندیدگی

باد باعث پلاسیدگی

و آفتاب باعث پوسیدگی 

و ازبین رفتن طراوتش میشود

مراقب "اصالتمان" باشیم 


که 

انسانیتمان از بین نرود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۱۷
rooholla jafary

سلام گرم به دوستانی که دم 

 دست هستند

 آدم هایی که عجله ندارند


 "آنها" که همیشه به حرفات«گوش» میدن


"آنها" که هوای گفتگو دارند.

"آنها" که کلمه به کلمه با تو هستند.

 "آنها" که وقتی تلفنی باهاشان حرف می زنی مرتب نمی گویند:«باشه باشه»،که یعنی خداحافظ کنى

 "آنها" که بلند می گویند: دوستت دارم.

جانم در می رود برای "آنها" که نیمه راه نیستند

 نیمه تمام نیستند

 پلاک موقت نیستند

 یک روزه نیستند

"آنها" که مدام هستند

 "آنها" که جنس روابط شان همیشگی است

سلام به "آنها" که  هیچ وقت تمام نمی شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۲
rooholla jafary

‌ ‌ ‌ 💠من فقط به تماشا نشسته ام...

 یڪ سال گذشت از زمانیکه دعا کردم امسال سال ظهورت باشد...😔

و اخرین روز های سال است و تو.... 


 من برای اومدنت چه کرده ام؟؟!!

 چقدر منتظرت بودم...؟؟😔


📌مگر شیخ صدوق و علامه حلی و شیخ مفید در زمان ظهورت هستند؟ مهم این است انها منتظر ظهورت بودند...

مهم این است که انها زمینه ساز ظهورت بودند و من فکر میکنم که کجای این میدان عشق ایستاده ام.....


🌿وقتی که امام صادق خطابت می کند...

وقتی  که از غیبت شما شکایت کرده و می فرماید: 

دوری ات زمین را بر من تنگ کرده و خواب را از چشمان من ربوده است...


راستی چند وقت است که خواییده ام...

خوابی که سنگینی اش از یادم برده در بیت الله باید حرمت حریم حرم را پاس داشت....!

و همچنان دورم از تو... 


دور دور....فقط بعضی وقتا  دلتنگت می شوم که زودگذر است... 

و همچنان خوابم.... خواب خــــــــــواب.....


فقط بعضی وقتا چشمام باز میشه و دوباره سنگینی گناه و غفلت اونا را می بنده...


اما خودتون می دونید که چقدر محتاج بودنت هستم؟؟؟😥 محتاج نفس های قدسی ات... محتاج نگاهی که فقط از سوی آن بوی ملکوت بلند است....


🙏من برای سال بعد فقط ذره ای از حضورت را میخواهم...


💠اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج💠

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۴۳
rooholla jafary



🌺مناجات پایان سال🌺


🌺السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِه🌺ِ


🌺پایان سال و وقت حساب و کتاب شد .......... پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد😓


🌺هر روز با گناه دلت را شکسته ام😭 .......... بین من و تو این همه عصیان حجاب شد


🌺گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی😭 .......... حال شما ز دیدن نامه خراب شد😔


🌺با این وجود تا که گره خورد کار من .......... یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد


🌺این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای .......... آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد😔


🌺امسال هم گدای شب جمعه حرم .......... با یک دعای مادرتان بی حساب شد


🌺ما را بخر عزیز دل شاه کربلا .......... جان کسی که صورتش از خون خضاب شد😭


🌺نازم به بانویی که به معراج قتلگاه .......... در پاسخش نوای الیّ خطاب شد


🌺گودال فوق عرش و تجلی رب آن .......... در پاره حنجر پسر بوتراب شد😭


🌺عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم .......... زینب چگونه وارد بزم شراب شد😰



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۶
rooholla jafary


◈❖ رهبرم اخم کند...

❖ قایقی خواهم ساخت...

❖ خواهم انداخت به دریای دل اربابم...

❖ قایق از خشم پر است...

❖ و دل از نفرت تکفیری ها...


❖ قصه ی فهمیده...

❖ باز تکرار کنم؟؟؟

❖ نه دگر این بار دعوا...

❖ به سر سربند نیست...

❖ همه سربندها...  نام یا فاطمه است...


❖ نشود تکرار باز عاشورا...

❖ خیمه ها اینبار جایش امن است...

❖ علم عباس هم...

❖ دست نیکوی گل سرسبد فاطمه است...


◈❖رهبرم خامنه ایست...❖◈

◈❖ رهبرم سید و اولاد علی است...

❖ رهبرم اخم کند...

❖ به خدا مادرتان داغ شما می بیند...


❖ حاج همت رفته....

❖ کاظمی دیگر نیست...

❖ پدرموشک ایران هم رفت...

❖ لیک از عالم غیب... 

❖ باز با ما هستند‌.‌‌.. 

❖ حاج قاسم هم هست...

❖ که سلیمانی کرد همه دنیا را فتح... 


❖ همه ی ما هستیم‌‌

❖ ‌کور خواندید اگر 

❖ باز هم فکر کنید 

❖ که علی تنهاست

❖ نامه های بیعت با مسلم

❖ همه اش ایرانیست

❖ همه با خون خود امضا کردیم

◈❖ خاک پای پسر زهراییم


❖ باز دنیا انگار 

❖ تشنه ی خون شده است

❖ هوس رویش لاله کرده

❖ دور تا دور ضریح عباس

❖ خون شیعه ز گرفتاری تن خسته شده

❖ وقت آنست که آزاد شود از رگ ها


◈❖ رهبرم اخم نکن

❖ به خدا اذن دهی

❖ شیعه با خون خودش میشوید

❖ همه ی لشکر کفر

❖ اینبار نه هفتاد و دو تن بلکه «هفتاد و دو میلیون هستیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۸
rooholla jafary