من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

چه خوش است
راز گفتن
به حریف نکته سنجی

که سخن
نگفته باشی
به سخن رسیده باشد...

بگرد دنبال دوستی که، شریکت نیست .....

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ



همیشه ....
یک کار هست که، باید انجامش دهی ..
لیسانس بگیری
فوق لیسانس بگیری
دکترا بگیری

همیشه ....
چیزی هست که، باید به آن برسی ...
ازدواج کنی
فرزند بیاوری 
و
فرزندانت بزرگ شوند
و
آنها را، به دانشگاه بفرستی ..

همیشه ...
چیزی هست که، باید بخری
ماشین خوب و بهتر
خانه خوب و زیباتر
ویلای مفرّح

همیشه ....
یک جایی هست که، باید بروی ...
آن دورها ...
در سرزمین آرزوها ...

فقط یک بار،
و
برای یک لحظه بایست
و
از خود بپرس :
در تمام این سالها ...
کجا بوده ای ?!
برای خودت چقدر بوده ای ؟!

آیا میدانی :
وقتی، در آرزوی چیزی هستی
تمام لحظه های حال از دست رفته اند !
و
تو،
برای خودت زندگی نکرده ای !
و
تمام زندگی ات را،
برای آرزوهایت  خرج کرده ای ....
هیچوقت شده که :
برای خودت باشی؟!
به محله قدیمی ات سری بزنی
و
ببینی همکلاسیهایت کجایند ?
و
چه کرده اند ?!
شده که :
قلم به دست بگیری
و
بنویسی ؟
و
یا نقاشی کنی ?!

بدون آنکه، فکر کنی، این کار
چه عوایدی خواهد داشت ?!
شده که :
توی کاغذ پاره های قدیمی خانه بگردی
و
نامه ای عاشقانه بیابی ?!

بنشینی
و
آن را بخوانی؟!
شاید بفهمی  که :
معنی عشق، در آن روزگار چه بوده !
تو نبودی
و
عشق بود
و
تو
روزی، هر چند دور ...
نخواهی بود
و
عشق خواهد بود ...

شده که :
توی انباری خانه پدری بگردی
و
زیر میز را نگاه کنی
و
ببینی آنوقتها که مدرسه میرفتی
یادگاری ایی نوشته ایی ...
تو
نوشته ایی و رفته ایی ...
حالا ...
تو کجا جا مانده ای؟!
شده که :
قرآن پدر را باز کنی ....
و
یکی یکی نوشته های پدر را ببینی
که تاریخ تولد ها را نوشته
و
تو را نور چشم خطاب کرده؟!
زندگی همین است .... 
تو نور چشم کسی بوده ای 
که حالا حوصله اش را نداری
و
فرزندت را عاشقانه دوست داری که :
حوصله ات را ندارد ...
تو
یک جا، توی زندگی،
خودت را جا گذاشته ای
و
رفته ای .....
آنهم چه رفتنی !!!
دلت برای خودت تنگ نشده ؟
میترسم :
تنگ نشود
و
دیر شود  ....

بگرد دنبال کسی که، تو را،
با نام کوچکت صدا کند
زنگ بزند
و
بگوید :
هیچ کاری نداشته، فقط دوست داشته صدایت را بشنود ....

بگرد دنبال دوستی که،
شریکت نیست ....
بگرد دنبال خودت ...
خودت را پیدا کن
و
بازوانت را دور خودت
حلقه کن
و
خود را در آغوش بگیر ...
برای خودت زندگی کن ...
برای بودنت ...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۳
rooholla jafary

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی