من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

چه خوش است
راز گفتن
به حریف نکته سنجی

که سخن
نگفته باشی
به سخن رسیده باشد...

و این بود آنچه پس از آن می‌خواستی بگویی...

شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۲ ب.ظ



پرسیدم هنوز دوستم داری

و تو پس از سکوتی طولانی

گفتی «نگاه کن» «دور دست»



آنجا در نور، کم سو و دور

گوزن‌ها لحظه‌ای بی‌حرکت ایستادند

سپس تند و سبک
به بوته‌زار گریختند


اینجا و آنجا برگ‌ها زرد شدند

و این بود آنچه پس از آن می‌خواستی بگویی

«سپتامبر، پاییز از راه می‌رسد»
میریام فان هی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۲
rooholla jafary

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی