من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

من اگر شاعر شدم تقصیر بانو بوده است...

و شایـد سالــــها بعـد خــــدا به جبــران تمام دردها و ســــکوتهایم پاداشــــی دهد... پاداشــی بنــام تــــــو!

چه خوش است
راز گفتن
به حریف نکته سنجی

که سخن
نگفته باشی
به سخن رسیده باشد...

سینه بی عشق مباد یک نفسی...

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

بیستون بود و تمنای دو دوست.

آزمون بود و تماشای دو عشق.

در زمانی که زعشق ،

ناله می‌زد " شیرین" ،

تیشه می‌زد "فرهاد"!

نه توان گفت به جانبازی فرهاد ، افسوس،

نه توان کرد ز بی جانی "شیرین" ، فریاد.

کار "شیرین" به جهان 

عشق برانگیختن است!

کار فرهاد برآوردن میل دل دوست

خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن

خواه با کوه در آویختن است.

رمز شیرینی این قصه کجاست؟

که نه تنها شیرین،

بی‌نهایت زیباست

آنکه آموخت به ما درس محبت می‌خواست

جان چراغان کنی از عشق کسی

به امیدش ببری رنج بسی

به وصالش برسی یا نرسی

سینه بی عشق مباد یک نفسی


#فریدون_مشیری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۶
rooholla jafary

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی